چگونه دانش آموزان آمریکا به استایل کژوال علاقه مند شدند؟
- نوشته شده در جمعه 7 بهمن 1401 ساعت 20:57
- | ارسال نظر
لباس های ورزشی به همان اندازه که پای سیب و سوپر باول نشان دهنده هویت فرهنگی آمریکایی هستند. همانطور که دیدر کلمنته در مطالعه گسترده خود درباره تاریخ مد در پردیسهای کالج آمریکا نشان میدهد، لباسهای ورزشی راحت و غیررسمی که توسط کالجها انتخاب میشد، به تدریج، در طول نیمه اول قرن بیستم، به جریان اصلی راه پیدا کرد و برای همیشه بر روی جامعه تأثیر گذاشت. طرز لباس پوشیدن آمریکایی ها پردیسهای کالج در سراسر آمریکای شمالی صرفاً نشاندهنده گرایشهای مد و سلیقه دانشگاهی نیستند، بلکه ثبتهای مادی آرمانهای فرهنگی و آداب اجتماعی هستند. نویسنده به عنوان ابزاری برای ارائه شواهد تاریخی برای استدلال اصلی خود مبنی بر اینکه "کمد لباس مدرن آمریکایی در نیمه اول قرن بیستم در محوطه دانشگاه متولد شد" (ص. 1)، به میراث های بایگانی غنی می پردازد. مجموعه ای منتخب از Ivy League، کالج ها و دانشگاه های ایالتی و سیاه پوستان در سراسر ایالات متحده. متأسفانه غیبت دلیلی برای انتخاب دانشکده های مورد بررسی است.
کلمنته توجه خود را بر آغاز قرن به سال 1960 متمرکز می کند، دوره ای که او استدلال می کند که شاهد شکوفایی فرهنگ جوانان و تأثیر مستقیم و محسوس آن بر فرهنگ، سلیقه و مد روزمره آمریکایی بود. او استدلال میکند که تغییرات دوره نشاندهنده یک «تغییر لرزهای» در مفاهیم جمعی سلیقه است که در آن، دانشگاهیان در سراسر ایالات متحده اگر نگوییم مهمترین نقش را ایفا کردند. تأثیر فرهنگ جوانان بر کمد لباس آمریکایی به نوبه خود توسط خرده فروشان مشتاقی که دیگر نقش آموزش دهندگان سبک، ظرافت و ذوق مانند گذشته نبود، بلکه نقش بازاریابان زرنگی بود که به نیازها و خواسته های دانشگاهیان پاسخ می دادند بسیار کمک و حمایت شد. چه یک چشم انداز فرهنگی و اخلاقی در حال تغییر بود. زیرا همانطور که کلمنته به درستی بیان می کند، «کتاب در مورد چگونگی جعل، به چالش کشیدن و سپس بازنویسی استانداردهای فرهنگی است» (ص 4). بنابراین، این کتاب در چارچوب آمریکایی، چیزی بیش از ژاکتهای ساده و ژاکتهای چهارخانه است، بلکه نشان میدهد که چگونه این لباسها، در میان دیگران، و انتخابهای فرد، خود فرهنگ هستند.
برای این داور، جالب بود که نویسنده چگونه تمرکز موضوعی هر فصل را بر فضای مهمی در زندگی همه دانشگاهیان انتخاب کرد. پنج مکان مورد بررسی - فرهنگ عامه، کلاس درس، خوابگاه، رقص و ورزشگاه - به تعریف اشتیاق دانش آموزان برای انتخاب و انطباق لباس راحت مناسب با محیط کار، استراحت و بازی کمک کردند. در حالی که به نظر می رسد این روشی مفید و سازنده برای سازماندهی فرهنگ مادی زندگی دانشگاهی است، اما من می خواستم و به یک بحث تئوریک ظریف در مورد روش هایی که در آن فضا در داخل و از طریق عوامل خود کار می کند، نیاز داشتم. با توجه به ادبیات غنی در مورد مطالعه فضا، مطالعات فرهنگی و جغرافیا و با توجه به اینکه خود نویسنده مقاله ارزشمندی را در یک جلد اختصاص داده شده به موضوع مکان ها و فضاهای مد ارائه کرده است، به نظر می رسد فرصتی از دست رفته است که کار نکرده باشم. از طریق خود موضوع بیشتر. علاوه بر این، با توجه به اینکه رشته مطالعات مد، که رشتههای متعددی از جمله تاریخ را در بر میگیرد، در دهه گذشته شکوفا شده و متون الهامگرفته بیشماری را در زمبنه استایل کژوال اختیار ما قرار داده است، مایه تاسف بود که کلمنته از این ادبیات استفاده نکرد. مطالعاتی که به رابطه پیچیده بین مد و هویت میپردازند، بسیار مفید خواهند بود. به هر حال، اگر یک نتیجهای وجود داشته باشد که کلمنته تقریباً در پایان هر فصل به آن میپردازد، این است که دور شدن از رسمیت به سمت لباسهای راحت و غیررسمی، فردیت بیشتری را به ارمغان آورد که دانشجویان به دنبال کمد لباسهای خود بودند. بنابراین، نتیجهگیریهای او باعث شد که این بازبین بیش از رشتهای از حقایق تاریخی و تحلیل انتقادیتر از مطالب غنی تاریخی که او با مهارت از آنها استخراج میکند، بخواهد.
با این حال، این کتاب، بحثهای متقاعدکننده و جذابی را در مورد نژاد و جنسیت در سرتاسر ارائه میکند. موضوع نژاد و تأثیر متفاوت آن بر مد دانشگاه با مثالهایی از اسپلمن و مورهاوس، کالجهای سیاهپوست تاریخی، که هر دو تأکید قابلتوجهی بر سادگی داشتند، بهویژه در مورد لباس پوشیدن مهمانی، مطرح میشود. سادگی، برای این کالجها، نشاندهنده احترام بود و به وسیلهای مهم برای مبارزه با ادراکات سفیدپوستان از علاقه ادعایی آمریکاییهای آفریقاییتبار به رنگهای روشن و الگوهای عجیبوغریب یا تلختر، «میل سیاهپوستان برای شکوه و نمایش» به قول یکی از مدیران تبدیل شد. ص 50). مد برای بسیاری از مدیران «اخلاقی خطرناک» تلقی میشد (ص 64)، و در نتیجه مدیران دانشگاه در سراسر ایالات متحده اغلب با خواستهها و انتخابهای دانشجویان در تضاد بودند.
به اعتبار او، کلمنته توجه خود را هم بر مردان و هم بر زنان متمرکز می کند، که اغلب در مطالعات مربوط به مد تاریخی چنین نیست. با این حال، او از طریق خوانشهای مختلفش از انتخابهای مد برای مکانهای پردیس، تجربیات متفاوت جنسیت و ادراکات ناشی از آن را به وضوح نشان میدهد. در اوایل سال 1910، لباسهایی که زمانی محدود به میدانهای ورزشی میشد، اکنون تکیهگاه اصلی دانشگاهها بودند. شلوارک و ژاکت، لوازم اصلی در کمد لباس ورزشی کالج نیز به جریان اصلی راه یافتند و به بخشی منظم از تعطیلات آخر هفته خانواده حومه شهر تبدیل شدند، چه برای پیک نیک در پارک یا باربیکیو در حیاط خلوت. با این حال، همانطور که کلمنته نشان می دهد، اگرچه دانش آموزان دختر و پسری که شلوارک و ژاکت می پوشیدند با انتقادات اجتماعی در داخل و خارج از دانشگاه مواجه شدند، لحن و ماهیت این انتقاد به طور قابل توجهی متفاوت بود. مردانی که در شورت برمودا دیده میشوند «احمقانه» در نظر گرفته میشوند، در حالی که گفته میشود همتایان زن آنها «درخت» به نظر میرسند، لباسهای انتخابی آنها «ناراحتکننده» و «غیر زنانه» تلقی میشوند (]ص 108). مانند بسیاری از انتخابهای طنزآمیز دانشگاهیان نوظهور، زنانگی یک زن زیر سوال رفت، در حالی که مردانگی مردان به ندرت موضوع بحث بود.